نمی دونم چطوری به اتاقم رسیدم. وقتی خودمو توی اینه دیدم خودم از این وضعیتی که جلوی سایت همسریابی خارج از کشور بودم خجالت کشیدم. عسل: با صدای سایت همسریابی خارج کشور که داشت صدام می کرد زود لباسامو با یه تونیک و شلوار تعویض کردم و با عجله از پله ها امدم پایین که چند بار نزدیک بود از پله ها بخورم زمین. وقتی رو بروی سایت همسریابی خارج کشور قرار گرفتم سایت همسریابی خارج از کشور اول به من یه نگاهی کرد و بعد گفت امدم پرونده ایی که سایت همسریابی در خارج از کشور احتیاج داره رو ببرم. منم اول با تعجب نگاهش کردم بعد گفتم من نمی دونم در مورد چه پرونده ایی حرف می زنی اصلا. بگو ببینم کارشما چه ربطی به پدر من داره. اصلا مگه ادم قهته که تورو فرستاده.
سايت همسريابي خارج از كشور با اعصبانیت امد سمتم
سايت همسريابي خارج از كشور با اعصبانیت امد سمتم. که یه قدم رفتم عقب از عصبانیتش ترسیدم که سایت همسریابی خارج کشور بهم نزدیک شد و یه نیشخند زدو گفت: شما توی اینکارا دخالت نکن کوچولو. و الانم مثل یه بچه حرف گوش کن می ری اون پرونده ایی که سایت همسریابی در خارج از کشور بهت گفته رو میاری می دی به من. من خیلی کار دارم باید برم. وقتی سايت همسريابي خارج از كشور ازم فاصله گرفت و رفت نشست روی کاناپه. و به من نگاه کرد. با دستشم اشاره می کرد برم توی اتاق سایت همسریابی برای خارج از کشور تا پروندرو بیارم بهش بدم. از حرکاتش عصبانی شدم. ببین نمی دونم تو چرا انقد جلوی من سبز می شی. فقط بدون ازت متنفرم و اگه یه بار فقط یه بار دیگه هیز بازی در بیاری خودت می دونی.
سایت همسریابی خارج از کشور با عصبانیت امد سمتم. جوری امد سمتم که ناخوداگاه به دیوار چسبیدم. واقعا ازدیدن چشمامش وحشت کردم. سایت همسریابی خارج کشور: ببین دختر جون انقد دور ورت نداره. فکر می کنی کی هستی امثال تو زیادن دور ورم پس خیالاتی نشو. بعدم وقتی سایت همسریابی در خارج از کشور بهت خبر داده که من دارم میام خونتون تا سايت همسريابي خارج از كشور که بابات احتیاج داره رو ببرم تو چرا انقد تیپ زده بودی هاا؟ نکنه پیش خودت فکر کردی. اگه اینطوری بیای جلوی من، من عاشق اون چشم ابروی قشنگت می شم. نه امثال تو همجا هس پس بدو برو اون سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور رو بیار باید برم. دیگه چیزی حالیم نبود دستمو بردم بالا تا بکوبم تو صورتش که دستمو توی هوا گرفت.
دیگه تکرار نشه. با صدای زنگ تلفن نگاهم به سمتش کشیده شد. دیگه نزدیک بود قط شه که رفتم سمت تلفن بدون نگاه کردن به شماره جواب دادم. سلام بفرماید؟ سلام دخترم خوبی. ممنون. سایت همسریابی برای خارج از کشور. ببین عسل الان سایت همسریابی خارج از کشور میاد خونه دنبال یکی از سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور روی میز توی اتاقه بردار بهش بده. عجله دارم دخترم نمی تونم دیگه حرف بزنم. حتی مهلت نداد حرفی بزنم. بدون توجه به این عوضی رفتم توی اتاق بابا سايت همسريابي خارج از كشور رو برداشتم از اتاق امدم بیرون سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور رو انداختم جلوش گفتم گمشو بیرون. با عصبانیت سایت همسریابی ایرانیان خارج از کشور رو برداشت یه قدم به سمتم برداشت ولی انگاری پشمون شد.
با سایت همسریابی برای خارج از کشور می رفت
منم بدون توجه بهش با عجله رفتم بالا توی اتاق عرشیا. عرشیا همیشه یه تشت داشت که با اون وقتی با سایت همسریابی برای خارج از کشور می رفت حموم بهش اب می ریخت. زود سايت همسريابي ايرانيان خارج از كشور برداشتم. به سمت اتاقم رفتم فقط می خواستم که نرفته باشه. زود اونو پر از اب کردم رفتم سمت بالکن. وقتی امد بیرون از در ورودی همرو خالی کردم روی سرش. مثل موش اب کشیده شده بود. چنان دادی کشید که من بجای اینکه بترسم بدتر بهش می خندیدم. وقتی سرشو گرفت بالا منو دید که دارم بهش می خندم. سری تکون داد و گفت وای به حالت اگه دم دستم بودی می گفتم بهت. حالا که نمی تونی کاری کنی. سریع سوار ماشینش شد و پاشو گذاشت رو گازو رفت. طوری رفت که صدای لاسیکای ماشین بلند شد.
اخیش حالم جا امد پسره عوضی به من توهین می کنه. برگشتم توی اتاقم دیگه حال اینکه برم پاین رو نداشتم برای همین خودمو انداختم روی تخت. رفتم یکم توی فیس بوک گشتی زدمو چند نفریم اسکول کردم. بعد که خسته شدم لب تابمو گذاشتم کنارو همونجا بیهوش شدم. که باصدای جیغ ینفر از خواب پریدم. وقتی دقت کردم دیدم اینکه مامان مریمه!! وقتی به من نگاه کرد قش قش خندید. مامان: دختر این چه قیافه ایه پاشو یکم خودتو جم و جور کن بیا پایین. سایت همسریابی در خارج از کشور می خواد باهات صحبت کنه. چشم. شماهم اگه خندیدنتون تموم شد بفرماید بیرون. مامان: وای عسل موهات مثل این جنگلیا شده.