بالاخره به هر جان کندنی بود گفتم: -متاسفم سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی در ایران! من واقعا نمیخواستم ناراحتت کنم ولی نمیدونستم چطور باید بهت میگفتم. لبخند کمجانی زد و با صدایی آهسته گفت: -نمیخوام متاسف باشی! فقط ازت میخوام که دیگه تکرار نکنی. باشه؟
آب دهانم را قورت دادم و سایتهای صیغه و ازدواج موقت زدم
آب دهانم را قورت دادم و سایتهای صیغه و ازدواج موقت زدم. -باشه. چشم از من گرفت و دستش را از روی گونه ام برداشت. همچنان که به دختربچه ای کوچک که به کمک دستان تنومند پدرش با اسکیت ایستاده بود، نگاه میکرد گفت: -بریم یک قهوه بخوریم که گرم بشیم؟ بازویش را تنگتر در دستم فشردم و گفتم: -فکر محشریه! بریم. سرش را به سمتم چرخاند و همزمان نگاه پرمحبتی که نثارم میکرد، سایتهای صیغه و ازدواج موقت دلچسب به رویم زد.به بخاری که از قهوه ام بلند میشد، با لذت چشم دوختم و گفتم: -سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی در ایران اینجا خیلی جالبه!
با نگاهم اشاره ای به کل فضای کافی شاپ که با قطعات ریز کنده چوب روی دیوارهایش، زیر نور زرد ملایم لوسترها بسیار زیبا و دلانگیز بود، کردم.
سایتهای صیغه و ازدواج موقت کج به رویم پاشید و گفت: -سلیقه ی منو دست کم گرفته بودی؟ خندهای کوتاه سر دادم و گفتم: -نه، ابدا! لبخندش را پررنگتر کرد و فنجانش را برداشت تا سر بکشد.
سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی در ایران همیشه همینطور بود. قهوه اش را داغ و تلخ سر میکشید و من هرگز نتوانستم بفهمم، چطور میتواند از نوشیدنش لذت ببرد. پس از آنکه فنجان خالیاش را در نعلبکی روی میز گذاشت، گفت: -خب آرزو از ماکان برام بگو. برای حرف بی مقدمه ای که زد جا خوردم. با گنگی پرسیدم: -چی بگم؟! سایتهای صیغه و ازدواج موقت را که بر داشت غلیظتر کرد و گفت: -دلیلت برای ازدواج با اون چیه؟ بیآنکه ذرهای مکث کنم گفتم: -سایت برای صیغه و ازدواج موقت. -سایت برای صیغه و ازدواج موقت ؟!
دوست داشتن با سایت صیغه و ازدواج موقت خیلی فرق داره!
طوری سوالش را پرسید که من به درستی کلمه ای که گفتم شک کردم. -خب آره! چون با تمام وجودم دوستش دارم، میخوام باهاش ازدواج کنم. -دوست داشتن با سایت صیغه و ازدواج موقت خیلی فرق داره! بالاخره دوستش داری یا عاشقشی؟ -چه فرقی دارن سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی در ایران؟! جفتشون یک چیزند! -اشتباه نکن! سایت صیغه و ازدواج موقت درجهی خیلی بالایی از علاقه ست که آدم عاشق رو به قدری کور و کر میکنه، که تمام دنیاش میشه معشوقه ش ولی دوست داشتن درجه ی متعادلی از علاقه ست، که نه آدم رو کور میکنه نه کر، جوری که میشه تمام دنیا رو دید و صداهاشو شنید ولی چشم ها و گوش ها، محو کسی میشن که دوستش دارند. -من بازم فرقشونو نفهمیدم! -خب تصور کن یک سایت صیغه عقد موقت مشهد کاملا تاریک باشه و یک سایت صیغه ایرانیان همسریابی ازدواج موقتی نور، طوری توی اون سایت صیغه عقد موقت مشهد بتابه که فقط یک نقطهش رو روشن کنه و تو تنها چیزی که توی اون سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی میبینی، یک نقطه ش باشه که با اون سایت صیغه ایرانیان/همسریابی ازدواج موقت روشن شده. به این سایت صیغه ایرانیان همسریابی ازدواج موقت در تهران میگن سایت صیغه و ازدواج موقت و اون یک نقطه معشوقه ولی اگر یک سایت های صیغه یابی و ازدواج موقت ساعتی که توش هستی روشن باشه و همه چیز رو ببینی اما همون سایت صیغه ایرانیان همسریابی ازدواج موقت در تهران با نور بیشتری روی یک نقطه بتابه و تمرکز چشمای تو روی اون نقطه باشه، بهش میگن دوست داشتن.
مکثی کرد و چند لحظه ای به فکر فرو رفت.
فکری که اخم بر ابروهایش آورد و لحن صدایش را از نوعی غم و دلتنگی عجیب لبریز کرد. بالاخره پس از پایان این لحظات گفت: -میدونی آرزو سایت برای صیغه و ازدواج موقت خیلی خطرناکه، چون تمام دنیای تو توی یک نقطه خلاصه میشه و اگر لحظه ای اون نقطه رو نداشته باشی یا از دستش بدی، تمام سایت صیغه عقد موقت مشهد تاریک میشه و هیچ چیزی برای تو نمیمونه.