مریم: امروز دیر میاد عزیزم. جلسه ی مهمی داره عسل: پس من میرم یه دوش می گیرم تا بیام. موسسه صیغه یابی در مشهد هم اومده با هم ناهارمونو می خوریم واای پله اصلا از پله خوشم نمیاد. ولی هر طور شد رفتم بالا. نگاهم کشیده شد سمت اتاق موسسه صیغه یابی تهران. رفتم توی اتاق دیدم خوابیده. کنارش نشستم اروم ب.و.سش کردم عرشیا شبیه به بابا بود. اروم ب.و.سش کردم از اتاقش اروم امدم بیرون. وقتی امدم توی اتاقم زود لباسمو گذاشتم روی تخت رفتم سمت حموم وان رو پر از اب داغ کردم رفتم خوابیدم توی وان اولش یکم جیغ کشیدم ولی بعد برام عادی شد چشامو بستم که همه ی اتفاقا امد جلوی چشمام. نمی دونم چقدر توی افکارم غرق بودم که با صدای عرشیا که می گفت اجی.. اجی...
موسسه صیغه یابی امد
موسسه صیغه یابی امد گفت صدات کنم برای ناهار. باش. موسسه صیغه یابی تهران جون الان میام. پس من رفتم. زود بیا. با عجله خودمو شستم از حموم امدم بیرون. سشوار رو به برق زدم. شروع کردم به خشک کردن موهام. به موهام شونه کشیدم همه موهامو بستم بالا. لباسامو که پوشیدم خودمو توی اینه نگاه کردم خیلی صورتم بی روح شده بود. که با برق لب رفع شد. رفتم پایین که موسسه صیغه یابی در مشهد رو دیدم نشسته جلوی تلوزیون داره اخبار گوش می کنه (کار همه ی بابا ها) سلاام بابای خودم خسته نباشی علی (بابا:) سلام دختر قشنگم چطوری؟ خوبم ممنون. رفتم جلو موسسه صیغه یابی رو ب.و.سیدم. که شروع کرد خندیدن. عرشیا گفت: اگه شما موسسه صیغه یابی شیراز و تحویل بگیرن به ما که محل نمی دین.
بابا: ای پدر سوخته پس من به شما محل نمی دم اره پس وایسا تا بهت بگم. موسسه صیغه یابی در مشهد شروع کرد به دنبال موسسه صیغه یابی تهران. دویدن که مامان صدامون کرد برای ناهار که بابا عرشیارو بغل زد. اوردش توی اشپز خونه رو به مامانم با لحن با مزه ای خسته نباشی گفت. عرشیارو گذاشت روی صندلی سرشو ب.و.سید. منم نشستم بغل موسسه صیغه یابی تهران. وقتی مامان امد سر میز شروع کردیم. کسی حرف نمی زد تا اینکه موضوع ارشام یادم امد و رو به موسسه صیغه یابی گفتم: بابا امروز ارشامو دیدم. توی دانشگاه واقعا اخه اون که خیلی وقت بود دیگه تدریس ادامه نداد. مشغول کار توی شرکت شد. امروز دیرم شده بود وقتی رسیدم توی کلاس ارشامو دیدم که گفت بجای استاد ما امده تا چند جلسه. وجدان: خخ اره جون خودت فقط همینا بود تو دوباره خودتو انداختی وسط وجدان: ن کاریت ندارم فقط می خواستم کامل بگی ببین زیادی حرف بزنی با خاک یکسانت می کنم عسل..
موسسه صیغه یابی در مشهد کجایی دختر
موسسه صیغه یابی شیراز. بابا جونم. موسسه صیغه یابی در مشهد کجایی دختر. این همه دارم صدات می کنم. ببخشید بابا. فکرم در گیر درس هامه. می گم سعی کن زود بری سر کلاست. چشم حتما، بعد از ناهار کمک موسسه صیغه یابی در قم میزو کمک کردم. رفتم توی اتاقم تا یکم بخوابم گوشیمو کوک کردم برای ساعت 17:00 گوشیمو گذاشتم روی میز کنار تختم. طاق باز خوابیدم همینطور که به سقف نگاه می کردم چشمام سنگین شد. خوابم برد با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم گذاشتم کنار گوشم. بله بفرماید.. .... الو... ای موسسه صیغه یابی مگه مرض داری مزاحم می شی. گوشیمو نگاه کردم دیدم کسی نبوده. هشدار گوشیم بوده با صدای بلند به خودم می خندیدم. رفتم سمت دسشویی زود امدم بیرون به سمت کمد لباسام رفتم. با کمی فکر به این نتیجه رسیدم که این لباس هارو بپوشم یه مانتو کتی زرد ملایم با جین مشکی و شال مشکی کیف دستی مشکیمو برداشتم به همراه لباسام گذاشتم روی تختم.
الان باید برم تا به موسسه صیغه یابی در قم بگم
الان باید برم تا به موسسه صیغه یابی در قم بگم که شب با الناز بیرونم. رفتم از پله ها برم پاین که بادیدن نرده ها انگار دنیارو بهم دادن خودمو سر دادم پاین که اینبار با مامان رو به رو نشدم. مااامااان مااماان. مریم: چیه دختر خونه رو گذاشتی روی سرت بیا توی اتاقم رفتم سمت اتاق موسسه صیغه یابی در قم، مامان من امشب قراره با الناز برم بیرون. اگر دیر امدم نگران نشین. باش. عزیزم ولی سعی کن زود بیایی چون قراره عمو حمید و خانومش بیان (بابای ارشام تهرانی بزرگ) چشم، پس من رفتم تا اماده شم. برو دخترم.
رفتم توی اتاقم به سمت اینه رفتم تصمیم گرفتم یکم به خودم برسم (بعضی اوقات ادم از این تصمیما می گیره) اول یکم کرم پودرمو زدم وبعد خط چشم نازکی کشیدم و یکم مداد توی چشمام که جلوی خاصی به چشمام داد. با زدن برق لب کار صورتم تموم شد موهامو کج ریختم. ما بق موهامو بالای سرم بستم بعد از پوشیدن لباسام و برداشتن کیف دستیم از اتاق زدم بیرون. کفشامو پوشیدمو از موسسه صیغه یابی در قم خداحافظی کردم سوار ماشین شدم اهنگ مورد علاقمو زیاد کردم و به سمت شهربازی رفتم رسیدم جلو شهر بازی ماشینمو پارک کردم. کیف دستیمو برداشتم و گوشیمو از کیفم بیرون اوردم زنگ زدم الناز. تا یه بوق خورد جواب داد سلام چطوری کجایی چرا نمیای ؟؟ وای دختر چقد حرف می زنی می زاری منم حرف بزنم من رسیدم کجایی تو ؟ من جلوی ورودی شهر بازی منتظرم باشه فعلا.