برای بچه بازی هات توی بارون ؟
سایت ازدواج موقت شیدایی پر از خشم
سرش را بلند کرد و نگاهش در نگاه عصبی سایت ازدواج موقت محصنین قفل شد بی اختیار گفت: کاش بچه بودم و توی عالم بچگی می موندم، اگه می دونستم قراره سرنوشتم با تو گره بخوره آرزو می کردم هیچوقت بزرگ نشم. سایت ازدواج موقت شیدایی پر از خشم گفت: اصولا ما دوتا حرف همو هیچوقت نمی فهمیم، بهتره هرجا خواستی بری،
چون خونه از نبودن تو همیشه در آرامشه با حرص گفت: اتفاقا نیستی ببینی، این خونه در تمام ساعات روز چقدر درسکوت و آرامشه چون کسی نیست که هی دستور بده و اظهار وجود کنه سایت ازدواج موقت شیدایی که از حرص خوردن او لذت می برد
سایت ازدواج موقت شیدایی که از حرص خوردن او لذت می برد
با آرامش به صندلی تکیه زد و گفت: بهتره اتوی لباس های منو فراموش نکنی، چون در اون صورت قراره امروزت سایت ازدواج موقت هلو میشه خودت که امروز خونه ای ؛می تونی برای اینکه حوصله ات سر نره یه کاری هم انجام بدی نگران تنهایی من نباش، چون امروز مهمون یه آدم خیلی خاصم سایت ازدواج موقت قم که منظورش را گرفته بود گفت: پس لطف کن از میزبان خیلی خاصت بخواه لباس هات رو هم اتو بکشه با شیطنت لبخندی زد وگفت: اون به کارهای خونه داری اصلا وارد نیست، دست های اون اینقدر ظریفه که می ترسم به خودش صدمه بزنه آتش حسادت به همه وجودش زبانه کشید، اما برای حفظ ظاهر با لودگی گفت: آخی نازی، می خوای لباس های اونو هم من اتو بکشم لازم نکرده، می ترسم از حرص وغضب درونت همه رو بسوزونی نگران نباش، چون یه جورایی دلم براش می سوزه و درکش می کنم اون وقت چرا ؟؟!! چون مجبوره یه عمر خودشیفته ای مثل تو روتحمل کنه با نشاط،
لبخندی از همان نوعی که دل سایت ازدواج موقت قم ضعف می رفت زد وگفت: ولی اخلاق من با اون خیلی فرق می کنه با آرامشی ساختگی همراه با زهرخند گفت: آره، متوجه ام که اخلاق شما خیلی در نوسانه! منظورش محبت های دوران نقاحت خودش بود از جایش برخاست وسرد وخشک پرسید:
با چی می خوای بری ؟
او هم بلند شد وبا تمسخر گفت: با سایت ازدواج موقت هلو شخصیم! خوب معلومه با آژانس می رم دیگه پس مواظب باش کار احمقانه ای ازت سرنزنه از لحن تحقیر آمیز کلامش عصبی شد و با خشم گفت: تو بزرگتر من نیستی که هی بهم دستور می دی در عمق چشمان عسلی پراز خشمش خیره شد ومحکم گفت: نه نیستم! ولی حوصله بامزگی هاتوهم ندارم و با گفتن این جمله آشپزخانه را ترک کرد،
سایت ازدواج موقت نگار به خواستگاریش آمده بود
سایت ازدواج موقت قم با بهت و حیرت به رفتنش خیره شد خیلی سعی کرده بود جلوی او خودش را لو ندهد و احساساتش را کنترل کند اما نمی دانست چرا سایت ازدواج موقت شیدایی یک دفعه این همه سرد و عصبی شده بود میز صبحانه را جمع کرد و بعد از اینکه لباس ها را از لباسشویی بیرون کشید ان ها را روی جا رختی پهن کرد و برای آماده شدن به اتاقش رفت قبل از اینکه به خانه سايت ازدواج موقت برود به خانه خودشان رفت و مثل همیشه با همه وجود مادرش را به آغوش کشید. نمی دانست چرا این قدر زود دلتنشگان می شود. پدرش در خواب بود و دلش نیامد بیدارش کند ساغر هم در اتاقش سرگرم مطالعه بود و نخواست که مزاحمش شود. سايت ازدواج موقت مثل همیشه با سروصدا وارد شد این دختر شاد و سرحال هرکجا که می رفت شور و هیجان را به همراه خودش می برد و سایه عاشق این رفتارش بود. سایه دستش را گرفت و به اتاق خودش رفت نارنین درحالی که با همه وجود اتاق را می بویید گفت: وای که این اتاق چقدر بوی تو رو میده روی لبه تخت نشست وبا بی حوصلگی گفت: مگه من بوی چی میدم؟ خوب معلومه دیگه بوی شیر خشک خوب دیگه بیمزه گی روبزار کنار و بگو با سایت ازدواج موقت ایرانیان چه کردی ؟ سایت ازدواج موقت نگار از سال اول دانشگاه به سایت ازدواج موقت ایرانیان یکی از سال دومی های، علاقمند شده بود و بالاخره پس از چهار سال انتظار شب قبل سایت ازدواج موقت نگار به خواستگاریش آمده بود و طی این هفته از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و خوشحال و شاد همچنان سر به سر سایه می گذاشت. با هیجان کنار سایت ازدواج موقت محصنین نشست و گفت: بالاخره خانواده اش رو راضی کرد و با قدوم مبارکش محله را نور بارون کرد چطور شد که بالاخره خانواده اش راضی شدند.
مگه دختر عموشو براش انتخاب نکرده بودند
وای سایت ازدواج موقت محصنین دلت میاد
خوب سایت ازدواج موقت نگار جان گفت: سرم هم بره فقط سایت ازدواج موقت نگار رو می خوام. .. یعنی فقط من!! ، اون ها هم تسلیم خواسته پسر یکی یه دونه اشون شدند آفرین به این همه مردونگی پس چی فکر کردی، این سایت ازدواج موقت هلو منه نه برگ چغندر همیشه سایت ازدواج موقت هلو تو بمونه و نشه خوده چغندر وای سایت ازدواج موقت محصنین دلت میاد حالا از ذوق این خبر نتونستی خونه بمونی، تا من بیام؟ نه، دلم برات تنگ شده بود نتونستم منتظرت بمونم که دلت تنگ شده بود.
حالا جواب مامان و عموت چیه؟
اونا جوابشون مثبته، فقط منتظرن نیما بیاد، میگن جواب نهایی رو باید اون بده نیما کی میاد؟
همین روزا دیگه باید بیاد سايت ازدواج موقت خوشحالم که تو خوشبخت میشی و با کسی که دوس داری ازدواج می کنی سايت ازدواج موقت آهی کشید و گفت: هنوزم هیچی معلوم نیست، ممکنه نیما بیاد و تاییدش نکنه، توکه اخلاق گند نیما رو می شناسی در نظر اون خواستگار من باید کامل و بی عیب باشه سایت ازدواج موقت ایرانیان هم چیزی کم نداره، اون پسر خوب و با شخصیتیه می دونم، چون کارش هنوز مشخص نیست و سربازه، می گم خوب می تونید فعلا نامزد باشید
تا سربازیش تموم بشه و بره سرکار.