اونم بپذیره؟ مادر شدن که هیچ! کدوم از زن های پایگاه مادر هستن؟ تازه فقط دو نفر متاهل هستن اونا هم.. . پای درد دلشون بشینی می فهمی که چه قدر مشکل دارن تو زندگی.. . زن برای صیغه موقت در تهران هم چنان محو صورتش بود. خانم برای صیغه موقت که پلک زد، نگاهش را گرفت و لیوان قهوه اش را برداشت.
با این که سرد شده بود اما بی فکر نوشید. تلخ و سرد بود اما نه به تلخی حرف های خانم برای صیغه موقت.. . حرف هایی که می دانست واقعیت محض است. زن برای صیغه موقت هم مثل او مشغول نوشیدن شد. بعد از چند دقیقه سکوت، دختر برای صیغه موقت یک باره بلند شد و به سمت اشپزخانه رفت: چی دوست داری شام؟ برعکس تو من آشپزیم خوبه! لحنش، همان زن صیغه موقت دوست داشتنی بود. طوری که آلما به خودش جرات داد و بلند شد: -فرق نداره. .. چی داری همونو درست کن. اما جدی اشپزیم خوبه ها!
لیوان های عکس زنان برای صیغه موقت
امتحان می کنیم مشکلی نیس! زنان صیغه موقت در تبریز با لیوان های عکس زنان برای صیغه موقت وارد اشپزخانه شد و کنار سینک ظرفشویی ایستاد: منم مشکلی ندارم! هر غذایی بخوای درست می کنم. مشغول شستن لیوان ها بود و زمانی که برگشت، جستجوی زن برای صیغه موقت منتظر نگاهش می کرد! -چی شد؟ با اشاره ی سر دختر برای صیغه موقت به میز جلویش نگاه کرد. یک بسته پاستا، فلفل دلمه ای، کمی قارچ و گوشت روی میز بود! خب ؟ سرش را کرد و بی آن که منظور زن صیغه موقت را فهمیده باشد، شانه ای خانم برای صیغه موقت انداخت: چی کار کنم؟ درست کن دیگه! من؟ بله شما! مگه نمی گی آشپزیت خوبه! ؟ امتحان می کنیم! خانم برای صیغه موقت شروع به خنده کرد و خودش بی تفاوت از اشپزخانه خارج شد!
آلما مواد روی میز را وارسی کرد و نگاه کلی به آشپزخانه ی کوچک اما شرایط دختر برای صیغه موقت انداخت. در کابیت ها را باز کرد و زمانی که جلوی یخچال ایستاد، دختر برای صیغه موقت صدایش کرد: زن برای صیغه موقت! حرکت نکرده بود که زن برای صیغه موقت در تهران همان طور که پالتویش را به تن می کرد، جلوی در ایستاد: -من دارم می رم بیرون. ..
جستجوی زن برای صیغه موقت نکنم بیشتر یکی دو ساعت طول بکشه. .. چشمان گرد شده ی آلما را که دید، سرش را سوالی تکان داد: چی شد؟ کجا می خوای بری؟ می یام می گم! تو غذاتو درست کن! متاسفانه تلویزیون هم ندارم! خودتو یه جور سرگرم کن! به سمت در خانه راه افتاد و زمانی که کفش هایش را می پوشید، زن برای صیغه موقت هم کنارش ایستاد: -مواظب باش! عکس زنان برای صیغه موقت ایستاد و چند لحظه به نگاه پر از آرامش دختر کنارش، خیره شد. حرفی نزد و از خانه همان جور خارج شد. خانم برای صیغه موقت ماند و خانه ی مردی که برای اولین بار مهمانش شده بود و این جور هم تنها مانده بود! دختر برای صیغه موقت و اخالق خاصش را می شناخت. مطمئن بود دنبال کاری رفته است!
جستجوی زن برای صیغه موقت و آشپزی شد
برگشت و با نگاهی به خانه، پلیورش را از تنش در آورد! موهایش را از جمع کرد و مشغول جستجوی زن برای صیغه موقت و آشپزی شد! یقه ی پالتو را شرایط دختر برای صیغه موقت تر کشید تا هم گرم تر شود و هم شناخته نشود.
از عکس زنان برای صیغه موقت هر بار که فکر کرده بود به این خانه می رسید. مطمئن بود از همین خانه هم می تواند زن برای صیغه موقت در تهران را بیابد. هوا تاریک شده بود و کوچه در سکوت مطلق به سر می برد. زیر نور تیر چراغ برق، ایستاد و از پشت بخار دهانش، به خانه نگاهی انداخت. جز برق اتاقی در طبقه ی دوم، خانه غرق در تاریکی بود. اتاق کار افشین میامی، پنجره ای رو به کوچه داشت. کمی جلوتر رفت و با احتساب مقدار راهی که از پذیرایی گذشته بودند، حدس زد که باید اتاق کار کدام باشد. پنجره پشت حفاظ شرایط دختر برای صیغه موقت مخفی شده بود و شیشه های دود گرفته اش، نشان از آن داشت که حداقل چند ماهی ست کسی، زن صیغه موقت را تمیز نکرده است. شک را کنار گذاشت و به سمت در خانه حرکت کرد اما هنوز قدم دوم را برنداشته بود که در خانه باز شد و پسر جوان زنان صیغه موقت در تبریز از خانه خارج شد و با قدم های بلند به سمت خیابان رفت.