سایت صیغه یابی شیراز با لبخند به او خیره شده بود و او تحمل این نگاه شیرین را نداشت چقدر این مرد دو شخصیتی را دوست داشت ودلش می خواست این را با همه توانش فریاد زند اما حیف که جرات ابراز احساساتش را در خودش نمی دید آهی کشید و برای تغییر مسیر صحبت پرسید: ساغر و کجا دیدی؟
سایت صیغه یابی شیراز با لبخند به او خیره شد
بهم زنگ زد و ازم خواست اگر می خوام بیام بیمارستان دنبال اونم برم سرش را زیر انداخت وگفت: تو خیلی نسبت به خانواده من مهربونی!
نباید باشم ؟
زمزمه کرد وقتی قراره از هم جدا بشیم دلیلی نداره نسبت به خانواده هم احساسی داشته باشیم خودش هم نمی دانست چرا این حرف را زده من نمی تونم، مثل تو، نسبت به خانواده ات بی مسئولیت باشم سرش را بلند کرد وبا حیرت گفت: مثل من ! آره مثل تو، تو حتی حاضر نیستی مصلحتی هم که شده نقش یه عروس خوب و برای خانوادم بازی کنی و هر چند وقت یکبار سراغ پدر و مادرم و بگیری، تو نسبت بهشون اینقدر سرد و بی احساسی که مادرم همیشه بهم گیر میده که حتما من با رفتارم تو روآزارمیدم مگه همینجوری نیست!
در سایت صیغه یابی در شیراز با هم به تفاهم برسیم
خوبه که لااقل اون ها خودشون شازده پسرشون و می شناسن سایه خواهش می کنم از نو شروع نکن هیجان زده وبغض آلود به خودش اشاره کرد و نالید من شروع کردم من ! ؟ لحظه ای در عمق چشمان سیاه ودرشتش خیره شد سپس سایت صیغه یاب در شیراز بغضش رافرو خورد و با پوزخند تلخی ادامه داد: باشه بازهم مثل همیشه لالمونی می گیرم چقدردلش می خواست سایت صیغه یابی شیراز می گفت به خاطر اوست که دربرابر خانواده اش احساس مسئولیت می کند نه این بازی لعنتی تلاشش برای مهار گریه اش بی اثر ماند و قطره ای اشک از چشمش فرو چکید و روی گونه اش غلتید سایت صیغه یابی شیراز زیر نگاه عسلی به اشک نشسته اش تاب نیاورد و عصبی گفت: ما هیچ وقت نمی تونیم در سایت صیغه یابی در شیراز با هم به تفاهم برسیم مثل اینکه همیشه باید در حال کشمکش باشیم با غصه جواب داد: آره ما هیچ وقت حرف همدیگه رو نمی فهمیم سایت صیغه یاب شیراز کلافه نفس عمیقی کشید و گفت: بهتره غذات و سریع تر تموم کنی اینجا سرده و ممکنه سرما بخوری پوزخندی زد زمزمه کرد نکه توهم خیلی نگران منی!! بی توجه به کنایه اش از جا برخاست و در حالی که پالتویش را از تن بیرون می آورد آن را روی شانه هایش انداخت و گفت: نگرانم، چون وقت و حوصله پرستاری رو ندارم باخود اندیشید، می توانست این جمله را خیلی با احساس تر بیان کند اگه هنوز گرسنه ای، برم برات غذا بگیرم با ناباوری گفت: چرا این کارو کردی ممکنه خودت سرما بخوری! عمیق نگاهش کرد و سایت صیغه یابی در شیراز پرسید: می خوای بگی نگرانمی ؟
برای تلافی با پوزخندی گفت: نه فقط نمی خوام توی این شرایط بابا وبال گردنم بشی با لبخندی روی چمن کنارش نشست و مهربان پرسید: پدرت و خیلی دوست داری؟
با بهت نگاهش کرد چرا این مرد همه رفتارهایش را می خواند، شاید حس ششم داشت و او نمی دانست سایت صیغه یابی در شیراز جواب داد بیشتر از جونم! حتی با وجود معامله ای که با زندگیت کرد؟ معامله رو پدرتو با زندگیم کرد، پدرم اصلا این قرار لعنتی و به کلی فراموش کرده بود نجوا کرد پس چرا همه خواستگارات و رد می کرد ؟ اون هیچ وقت نگفت بخاطر چه چیزی اونا رو جواب می کنه، همیشه می گفت حالا وقت ازدواج من نیست چون فعلا درس دارم از این کارش هم دلخور نیستی ؟ با لبخندی دلنشین گفت: چرا باید باشم، من بین اون ها مرد دلخواهم و نمی دیدم پس از این کار بابام راضی بودم نیما چی ؟اونم ازت خواستگاری کرده بود ؟ خیره نگاهش کرد و با چشمان تنگ شده پرسید تو چی رو می خوای بدونی ؟ من فقط می خوام بدونم اون هم جواب گرفته یا نه ؟ اون می دونست، که پدرم چه نظری در مورد ازدواج من داره به همین دلیل موکولش کرده بود برای بعد از فارغ التحصیلی من زمزمه کرد توهم راضی بودی؟ لحظه ای جا خورد اما با شیطنت گفت: گفته بودم به وقتش در موردش فکر می کنم چهره اش از خشم گلگون شد اما به روی خودش نیاورد ونفس عمیقی کشید ودوباره پرسید: چه برنامه ای برای بعد از جدایمون داری ؟
سایت صیغه یاب شیراز کلافه گفت: آخرش که چی ؟
قلبش تیر کشید و عرق سردی روی صورتش نشست اما از سر غرور لبخند تصنعی روی لبش نشاند و با بی تفاوتی گفت: قبلا هم گفتم قصد ادامه تحصیل دارم سرش را به زیر انداخت وبا خود اندیشید چرا این همه اصرار دارد همیشه این را یادآوری کند سایت صیغه یاب شیراز کلافه گفت: آخرش که چی ؟
با افکاری درهم به طرفش برگشت وآشفته پرسید آخر چی ؟
با لحنی که سعی می کرد عصبی نباشد با اخم غلیظی گفت: تا ابد که نمشه فقط سایت صیغه یاب شیرازی خوند آهی کشید گفت: خوب معلومه که سایت صیغه یاب شیرازی یه روز تموم می شه، منم مثل همه مرد دلخواهمو پیدا می کنم وباهاش زندگی می کنم سایت صیغه یاب شیراز نفس عمیقی کشید و نگاهش را به نقطه ای نامعلوم خیره کرد ظرف غذا را به کناری گذاشت وبا لحنی محزونی پرسید تو چه برنامه ای برای آینده ات داری ؟
سایت صیغه یاب شیراز بلند شد
بدون اینکه نگاهش را به طرفش برگرداند سایت صیغه یاب در شیراز زمزمه کرد در مورد آینده، باید در آینده حرف زد با خودش نالید چه تزمسخره ای! پس چرا یک ساعته داره روی اعصاب من اسکیت می زنه مایوس وناامید گفت: آینده تو مشخصه، تو با اونی که دوستش داری زندگی می کنی سریع سرش را به طرفش چرخاند وبا نگاه غمگینش غافلگیرش کرد. دریک لحظه نگاهشان درهم قفل شد، سایه در زیر نگاه تب دارش مفتون و محصور شده بود و قادر به نفس کشیدن نبود پس از لحظه ای به خود آمد و سایت صیغه یاب در شیراز نجوا کرد اگه غذا خوردنت تموم شده بریم دکتر زخم بازوت و ببینه می خواست اعتراض کند که سایت صیغه یاب شیراز بلند شد و از کنارش دور شد او هم به تبعیت از او برخاست و به طرف دستشویی رفت مقابل آینه دستشویی ایستاد صورتش هنوز کبودی داشت کمی کرم پودر به صورتش مالید تنها یک رژقرمزدر کیفش بود که مجبور شد برای پنهان کردن لب شکاف خورده اش از آن استفاده کند با این که این رنگ رژ را برای این مکان و موقعیت اصلا نمی پسندید
اما مجبور بود از آن استفاده کند از دستشویی که بیرون آمد سایت صیغه یابی شیراز را منتظر خودش دید به طرفش رفت و پالتواش را به طرفش گرفت در حالی که دستش را برای گرفتن پالتو دراز می کرد چشمش به لب های قرمزسایه افتاد اخمی کرد.