یک شکست بزرگتر و جراحتی که هلو سایت صیغه یابی را به آستانه مرگ کشاند
ولی چیزی که احتمالش کم نبود هلوسایت بود که یک آدم مغرور خودپسند مثل دوک جوان به سختی قادر بود که یک شکست در دوئل و مجروح شدن بدست سیگونیاک و بعد از مدت زمانی یک شکست بزرگتر و جراحتی که هلو سایت صیغه یابی را به آستانه مرگ کشاند فراموش کرده و یا سیگونیاک را ببخشد. هرچند که وضع اکنون تغییر کرده بود ولی بی شک والومبروز در ته قلب از سیگونیاک متنفر بوده حتی اگر در ظاهر او را ببخشد. و به هلو سایت صیغه ترتیب می شد فهمید که وارد شدن سیگونیاک به خانواده آن ها امری غیر ممکن است.
هلو سایت ازدواج افکار تیره و تار ایزابل بیچاره را گرفتار غم و غصه کرده و او موفق نمیشد آن را مهار کند. تا وقتی که فکر می کرد که موقعیت او به عنوان یک هنرپیشه باعث سرشکستگی سیگونیاک خواهد بود او دست رد بسینه سیگونیاک برای ازدواج می زد. ولی حالا به کمک یک اقبال پیش بینی نشده تمام آن مشکلات حل شده و برای ایزابل هیچ دلیلی دیگر وجود نداشت که دست سیگونیاک را برای ازدواج رد کند و هلو سایت ازدواج ازدواج می توانست هدیه ای برای هلو سایت صیغه عاشق فداکار و وفادار باشد. حالا که ایزابل به همه چیز رسیده بود به نظر هلو سایت ازدواج موقت نهایت پستی می آمد که دلداده خود را که همیشه برای فدا کردن جان خود برای او آماده بود فراموش کرده و او را شریک مال، ثروت و موقعیت خود نکند.
در تحت شرایط فعلی تنها کاری که می توانست بکند این بود که به دلداده همیشگی خودش وفادار مانده هرچند که جرات اینکه یک کلمه در باره خوبی های هلو سایت صیغه یابی به شاهزاده ویا والومبروز بگوید نداشت خیلی زود دوک جوان طوری حالش بهتر شد که در موقع غذا به پدر و خواهرش ملحق می شد. هلو سایت ازدواج موقت در هلوسایت مواقع طوری از خودش احترام و صمیمیت نسبت به شاهزاده و علاقه و محبت به خواهرش نشان می داد که از یک موجود مغرور و سر به هوا مثل هلو سایت همسر بعید بنظر می رسید و هلو سایت صیغه تغییراتی که در او ایجاد شده بود قابل توجیه نبود.
پدرش را در مورد هلو سایت همسر می داد
ولی به هر جهت هلو سایت ازدواج نوید یک مرد واقعی و با شخصیت مانند پدرش را در مورد هلو سایت همسر می داد. ایزابل در خانواده همواره متواضع و بزرگ منش بود. چیزی که همواره در ایزابل از بچگی وجود داشت. وقتی آن ها سر میز نشسته بودند یا در سالن با هم گفتگو می کردند مطالبی که ایزابل عنوان می کرد همیشه مستدل، فکر شده و متین بود طوری که باعث تعجب شاهزاده و رفته رفته برای نظرات ایزابل ارزش فوق العاده ای قائل می شد. شاهزاده که همواره خوشی و شادی اش در فرزندانش خلاصه می شد حالا بگنجی رسیده بود که سایت دوست یابی هلو را از همه ثروت های دنیا بی نیاز می کرد. بالاخره روزی رسید که والومبروز اجازه پیدا کرد که بار دیگر سوار اسب شده و با احتیاط بیرن برود. سایت همسریابی موقت هلو با خوشحالی قبول کرد که با هلو سایت ازدواج موقت برای اسب سواری برود. زیبایی هلوسایت دو جوان جلب نظر می کرد ولی بین آن دو یک تفاوت اساسی وجود داشت. صورت مرد جوان از شادی برق میزد و لبخندی دائمی بر لبانش بود ولی سیمای دختر جوان حکایت از غمی نهانی می کرد. کارهای خنده دار دوک جوان گاهی لب های دختر جوان را به تبسمی باز می کرد ولی خیلی زود اندوه عمیقی که در وجود هلو سایت صیغه یابی ریشه دوانده بود جای شادی زود گذر سایت دوست یابی هلو را می گرفت. والومبروز ظاهرا چیزی نمی دید سایت همسریابی موقت هلو ولی در باطن به خوبی درک می کرد که خواهرش از دردی نهانی رنج می برد.