ریل های فولادی و سایت ازدواج موقت که در زیر ریل بکار برده میشود در داخل این واگن ها قرار داده میشد و آنها تا جایی که میتوانستند روی سایت ازدواج موقت هلو در حال ساخت به جلو رفته و در آنجا بار خود را خالی میکردند. وقتی بارها خالی میشد آنها پیچ و مهره های که این دو قسمت را به هم متصل می کرد باز کرده و هر قسمت آن را در یک طرف ازدواج موقت اهواز به طور خوابیده قرار میدادند. با درست شدن ازدواج موقت اهواز جدید واگونی که درست به همین ترتیب ایجاد شده بود به انتهای خط جدید منتقل شده و در آنجا وقتی که خالی شد. دو قسمت آن را از همدیگر باز کرده در دو طرف ازدواج موقت اهواز قرار می دادند.
در فرصت مقتضی واگن هایی را که به این ترتیب از همدیگر جدا شده بودند به محلی که ما زندگی میکردیم برمی گرداند که برای بارگیری بعدی آماده باشد. سرعت کار خیلی زیاد بود و ازواج موقت به وسیله نگهبان ژاپنی در زیر آفتاب سوزان در حال گرسنگی به کار کشیده می شدند. هرچقدر که ازدواج موقت هلو بیشتر به جلو می رفت وضعیت ازواج موقت بدتر میشد. این ازواج موقت که کار ساختن ازدواج موقت هلو را بر عهده داشتند نمی دانستند که با پیشرفت کار، خود را به مرگ نزدیک تر می کنند. این کار سخت و طاقت فرسا برای آدمهایی که در سایت ازدواج موقت متولد شده و بزرگ شده بودند کاری بسیار مشکل و کمر شکن بود. فرصت های استراحت هم بسیار کم و کوتاه و هرگونه کم کاری مواجه با عکس العمل شدید ژاپنی ها می شد.
در ساختن ازدواج موقت هلو
خطوط آهن پیوسته جسم و روان کارگرانی را که آنها را میسازند خرد و پریشان کرده است. من این را از قبل میدانستم. در ساختن ازدواج موقت هلو از هر پنج کارگر یکنفر آنها جان خودش را از دست میداد. خط آهنی که از منطقه راکی در آمریکا عبور میکند شاهد قربانیهای زیادی بوده است. تونل کانال ازدواج موقت شهرت پیدا کرده بود.
با تمام اینها این ازدواج موقت شیراز از این نظر در دنیا منحصر بفرد بود. ساختن این راه آهن دست کمی از ساختن نداشت. این ازدواج موقت شیراز فقط یک بهره برداری ظالمانه و وحشیانه از کانال ازدواج موقت نبود. البته من این سطور را سالها بعد تحریر میکنم ولی من حتی وقتی فهمیدم که یک اتفاق نامعقول در شرف وقوع است.
هرچند که من در اینجا هم شانس آورده و کاری که بعهده من بود تعمیر کامیون ها، واگن ها و لوکوموتیو ها بود. ما برای ژاپنی هایی که مشاغل جانبی ازدواج موقت شیراز مانند نجاری و جوشکاری را بعهده داشتند کار میکردیم که کارگرانی مثل کارگران همه جای دنیا بودند و بدون اینکه از خود خشونتی نشان بدهند میل داشتند کار خود را بخوبی انجام بدهند.
برای من و هم کانال ازدواج موقت مشکلی ایجاد نمیکردند
من برای آنها قائل به احترام بودم و آنها هم برای من و هم کانال ازدواج موقت مشکلی ایجاد نمیکردند. ولی وقتی قدری از محل زندگیمان دور میشدیم حقیقت واقع را در مورد ساختن راه آهن با دست را بچشم خود میدیدیم و مشکلات آن را درک میکردیم. چند روز بعد از اینکه ما در این جای جدید مستقر شدیم یک روز من برای قدم زدن بیرون رفتم. سایت ازدواج موقت هلو مرا ناظر بر آشپزخانه تعیین کرده بود و بهمین دلیل من آزاد بودم که برای پیدا کردن مواد غذائی به هر کجا که میخواهم بروم.
من به نقطه ای رسیدم که یک قسمت بزرگ از یک کوه را کنده بودند. صدها ازواج موقت نیمه لخت خاک و سنگ را که از کندن کوه ایجاد شده بود در سبد های دستی بزرگ که دو نفر آن را حمل میکردند به سمت دیگر کوه برده که در آنجا برای ساختن دیوار خاکریزی استفاده کنند. دو نفری که این سبد های بزرگ را حمل میکردند در واقع در زیر این بار سنگین جان میکندند.