نازی نمی شنوی چی میگم! میگم لپ تاپ روشن نمیشه دختر گدا خوبه که پول شوهرت از پارو بالا می ره، بهش بگو یه مارک روز با کلاس برات بخره آخه خره، تمام تحقیقم توش بود، حالا باید چکارش کنم؟
آخ از دست تو دختر خنگول دست وپاچلفتی، مگه تو فلش نریخته بودیش نه هنوز نه و زقنبوط، دست نوشته چی، دست نوشته هاتو داری معلومه که دارم، اما مگه می تونم تا فردا این همه صفحه رو تایپ کنم پس می خوای چکار کنی؟ مغزم هنگ کرده تحقیقت درمورد چیه ؟
نه ممکنه همسریابی هلو ورود سر برسه
محاسبه یه ساختمون ده طبقه با همه امکانات اینو که تا فردا حتی نمی تونی پلانشو آماده کنی! پلانش آماده است فقط محاسبه وهمه ظوابط طراحیش توی لپتاپم بود می خوای با لپتاپم بیام اونجا دوتایی از نو تایپش کنیم؟ نه ممکنه همسریابی هلو ورود سر برسه وفک کنه توی محاسبه تیر و ستون ها تو کمکم بودی خوب بفهمه چه ایرادی داره، ما این تحقیقو گروهی انجام دادیم خوب من کلی بابتش زحمت کشیدم حالا نمی خوام همه زحماتم اینجوری هدربره حالا شده، با غصه خوردن هم که چیزی حل نمی شه، می خوای تحقیق خودمو برات ایمیل کنم؟ اصلا حرفشو نزن چرا استادهامون که یکی نیست؟ نباشه! تو که می دونی همسریابی هلو ورود چقد باهوشه اون می خواد از کجا بفهمه ؟ نمی دونم اما مطمئنم که برای دونستنش یه راهی پیدا می کنه و من نمی خوام بعدا شرمند تو بشم به نیما بگم بیاد اونجا لپتاپت و درست کنه وای نههههههه
می خوای منو به کشتن بدی آهی کشید وگفت: آخ از دست تو واین شوهر روانیت با دلخوری گفت: با اون چکار داری!، یه فکری به حال من بدبخت کن کلافه گفت: من که هرچی می گم تو یه نه توش میاری، دیگه چی باید بگم، بیام باهم بریم خدمات کامپیوتری؟
اگه همسریابی هلو ورود بدونه شب بیرون بودم
تا من بخوام برم خدماتی وبرگردم نصف شب شده، اگه همسریابی هلو ورود بدونه شب بیرون بودم دوباره قشقرق راه می ندازه نفس عمیقی کشید وکلافه گفت: می خوای یه کلت دس بگیرم و یه گلوله خرج این شوهر دیکتاتورت کنم نازی لطفا لودگی وبذار کنار خوب یه زنگ به خودش بزن بیاد ببرتت خدماتی، تازه بهتر هم میشه، اینجوری می فهمه که چقد زحمت برا این تحقیق کشیدی آخه نمی خواستم بفهمه که چقد دست و پا چلفتیم عزیزم دست وپاچلفتی نیستی، عاشقی اونم از نوع حادش حالا می فهمم نیما همچین مواقعی چقد تو زندگیم بدرد بخور بود تا بفهمی که برا خاطر این سنگ خارا، چه گوهر نایابی و از دست دادی خوبه، حالا تو هم هی از آب گل آلود برا خودت ماهی بگیر مگه من چی گفتم! هیچی فقط من بدبخت تو چه فکریم و، تو توی چه فکری! با دلخوری گفت: من که همه هم وغم زندگیم شده فقط تو، اصلا فراموش کردم خودمم شریک زندگی دارم آره می بینم، چه جوری فراموش کردی که شب تا صبح تلفنت کال ویتینگ در حال انتظار حسودیت میشه؟
نه فقط دلم برا سروش بیچاره می سوزه که شبم پیش تو نمی تونه استراحت کنه تو دلت برا خودت بسوزه که فعلا دستت تو سرته مرسی از همدردیت، سعی می کنم اگه راهی پیدا کردم حتما خبرت کنم تاشب روبا خیال راحت با سروش جونت به حرفی رنجیده گفت: برو بابا تو دیگه چقد بی جنبه ای، منو باش که می خواستم کمکت کنم حالا چرا بی خود جوش میاری آخه تو جنبه شوخی نداری و هی حرص آدمو درمیاری
مجبورم با همسریابی هلو ورود تماس بگیرم
با لحنی لرزان وبغض الود گفت: نازی !عزیز دلم، همه زندگی من بهم ریخته ست، دیگه حتی حوصله خودمم ندارم چه برسه به شوخی،چند لحظه پیش به خاطر سهل انگاریم تمام زحمات یک ماهم به باد فنا رفت، می دونی این یعنی چی!سایه به هرچه به ذهنم رسید وگفتم، دیگه نمی دونم باید چکار کنم می دونم، مجبورم با همسریابی هلو ورود تماس بگیرم، با من کاری نداری؟
فقط ببخش که من زنگ زده بودما باشه می بخشمت که همیشه خروس بی محلی اهه، دختره پرو اگه پیشم بودی باور کن لهت می کردم بی حوصله نالید بمیری دختر که چقد حرافی، الهی که به دردم گرفتار بشی کدوم دردت، عاشقیت؟ اون که نکنه می بینم که حسابی قاط زدی، باشه دیگه مزاحمت نمی شم با من کاری نداری به نیما و مامانت سلام برسون باشه خداحافظ ورود به سایت همسریابی هلو را قطع کرد و لحظه ای به فکر فرو رفت راه دیگری نداشت باید از خود بازدیدکنندگان پروفایل من همسریابی موقت هلو کمک می گرفت از روی ناچاری شماره همراه بازدیدکنندگان پروفایل من همسریابی موقت هلو را گرفت ولی همراهش مثل همیشه روی پیغام گیر بود واز او می خواست پیغام بگذارد، کلافه وسردرگم نگاهی به ساعتش انداخت ساعت پنج بود وامکان اینکه هنوز شرکت باشد وجود داشت پس شماره شرکت را گرفت و منتظر وصل تماس شد پس از لحظه ای صدای مرد جوانی در پنل کاربری سایت همسریابی هلو پیچید شرکت ساخت وساز همسریابی هلو پنل کاربری بفرمایید نفس در سینه اش حبس شد این اولین باری بود که با شرکت تماس می گرفت به همین دلیل دستپاچه شده بود دستش را روی پنل کاربری سایت همسریابی هلو گذاشت ونفس عمیقی کشید وسپس با صدای آرامی گفت: سلام، خسته نباشید، ببخشید آقای همسریابی هلو پنل کاربری هستند ؟
ببخشید منظورتون کدوم یک از آقایون مشایخه؟
بله؟ منظورم اینه با دکتر مشایخ کاردارید یا مهندس؟
بازدیدکنندگان پروفایل من همسریابی موقت هلو
متوجه شد که منظورش از مهندس آرتین است به همین دلیل سریع گفت: دکتر ورود به سایت همسریابی هلو، لطفا! ببخشید شما ؟ دوباره در بهت فرورفت، چه باید می گفت، اصلا او چه رابطه ای با بازدیدکنندگان پروفایل من همسریابی موقت هلو داشت پس از لحظه ای به خودش آمد وآهسته گفت: همسرشون هستم مگر نه اینکه بازدیدکنندگان پروفایل من همسریابی موقت هلو در بیمارستان او را همسرش معرفی کرده بود؛ ودر آن لحظه چه حس خوشایندی از این واژه احساس کرده بود ببخشید خانم که به جا نیاوردم، ولی متاسفانه جناب دکتر توی جلسه مهمی هستن که ورود به جلسشون حتی برای منم ممنوع شده
خواهش می کنم اگه پیغامی دارید به من بدید به اطلاعشون می رسونم نه نه سعی می کنم دوباره تماس بگیرم، ببخشید مزاحم شدم منشی پس از مکث کوتاهی گفت: خانم خواهش می کنم چند لحظه پنل کاربری سایت همسریابی هلو!
پس از چند ثانیه صدای گرم و مهربان آرتین در ورود به سایت همسریابی هلو پیچید به به سایه خانم گل! کم پیدایی خانمی!. ستاره سهیل شدی؟ سلام، آرتین خوبی؟ سلام، خوبم تو خوبی؟اتفاقی افتاده؟