آره اون قول داده اما جون عمه اش که بتونه نازی!
آیا صیغه موقت حلال است؟
من می خوام هر طور شده سر از زندگی صیغه حلال موقت در بیارم، باید بدونم چرا وقتی خودش دوست دختر داره، این همه روی من و اطرافیانم حساسیت داره تو تا حالا دوست دخترشو دیدی، دیدی که باهاش حرف بزنه اون تمام روز بیرونه، من چی می دونم بیرون داره چه کار می کنه و اصلا باکیه ولی من خیلی نگران این موضوعم اما باید من از یه جایی شروع کنم، باید بدونم مشکل اون چیه و این همه حساسیت از چی نشات می گیره با بی خیالی شانه بالا انداخت و گفت: خوددانی صیغه حلال موقت خسته و کلافه وارد آپارتمان شد چند وقتی بود که بخاطر پروژه اصفهان حسابی سرش شلوغ شده بود و در این یک هفته فقط آیا صیغه موقت حلال است را سر کلاسش دیده بود.
او مجبور بود بخاطر تعهدی که به آیا صیغه موقت حلال است داشت با پرواز صبح زود به اصفهان برود و با پرواز شب برگردد.
به خاطر وجود نیما در همسایگی خانه پدرش نمی توانست خودش را راضی کند که چرا صیغه موقت حلال است شب را آنجا بماند و نه می توانست او را شب در این خانه تک و تنها رها کند. چرا صیغه موقت حلال است پشت میز غذا خوری در حالی که کتاب هایش در اطرافش پراکنده بود، معصوم و عمیق به خواب فرو رفته بود، از این طرز خوابیدنش لبخندی روی لبش نشست، او چرا صیغه موقت حلال است را در حالت های مختلف خواب دیده بود اما لب های وسوسه انگیزش را آن شب درون ماشین هرگز نمی توانست از یاد ببرد با سرانگشت نرم وملایم تکانش داد وآرام صدایش زد.
با وحشت سرش را از روی کتاب هایش برداشت و با چشمانی نیمه باز هراسان گفت: چیه! چیزی شده؟
لبخند روی لب های صیغه موقت حلال است یا حرام ماسید
لبخند روی لب های صیغه موقت حلال است یا حرام ماسید و مضطرب و نگران پرسید صیغه موقت حلال است چرا صورتت خونیه ؟
نگاهی به کتاب زیر صورتش که خونی بود انداخت ودر حالی که دستش را به بینی خونی اش می مالید از جا برخاست وگفت: چیزی نیست، چند وقتیه که بی دلیل خون دماغ میشم صیغه موقت حلال است یا حرام با چشمانی مبهوت وپرسشگر گفت: چند وقته ؟!
و تو هیچی به من نگفتی ؟ در حالی که وارد دستشویی می شد گفت: آخه فکر نمی کردم چیز مهمی باشه! به دنبالش راه افتاد و پشت در دستشویی ایستاد وگفت فکر نمی کردی چیز مهمی باشه ؟! همین ؟! دختر تو چرا نسبت به خودت این همه بی خیالی با حوله صورتش را خشک کرد از دستشویی بیرون آمد و گفت: از خستگی و فشار درسیه، هر وقت حجم درس هام زیاد می شه اینجوری می شم نگران پرسید قبلا"هم سابقه داشته؟ با بی تفاوتی گفت: نه چند وقته که اینجوری شدم پس حاضر شو باید باهم بریم پیش دکتر با تعجب نگاهی به صیغه موقت حلال است دیواری انداخت، صیغه حلال موقتر نیمه شب را نشان می داد، پوزخندی زد و گفت حالا؟ تواین صیغه حلال موقتر چه مطبی بازه!
می ریم بیمارستان اما تو خسته ای، تازه از راه رسیدی نمی خواد نگران من باشی
صیغه موقت حلال است یا حرام؟
سریعتر برو حاضر شو با لبخندی دوباره پشت میز و مقابل کتاب هایش نشست گفت: خواهش می کنم این همه شلوغش نکن، من که بیمار اورژانسی نیستم، یه خون دماغ ساده است اگه بخوای اینجوری خون دماغ بشی که تا آخر ترم خونی دیگه برات باقی نمی مونه همیشه که اینجوری نیست فقط وقتایی که استرس دارم، اینجوری میشم نفس عمیقی کشید وگفت: به هر حال فرداشب، زود میام که باهم بریم یه چکاب کامل انجام بدی استرس و خستگی دلیل موجهی برای خون دماغی نیست، حالاهم بهتره بری توی اتاق خودت درس بخونی، اینجا سرده و ممکنه سرما بخوری لامپ های لوستر اتاقم سوخته و دستم بهش نمی رسید که عوضشون کنم. بقیه لامپ ها هم رنگشون زرده و چشمام و اذیت می کنن چرا زودتر بهم نگفتی که سوختن آهی کشید و با غصه گفت: کی می گفتم ؟ تو که همیشه نیستی! لبخند شیرینی زد و گفت: حالا که هستم، بلند شو وسایلت و جمع کن بیا بالا، خودم برات عوضشون می کنم وسایلش را برداشت وبه دنبال صیغه موقت حلال است یا حرام وارد اتاقش شد صیغه موقت حلال است یا حرام پس از تعویض لامپ ها ازروی صندلی پایین آمد و کلید برق را زد وپرسید حالا خوب شد ؟ با نگاه تشکر آمیزی جواب داد عالی شد چند وقته سوخته دقیقا "نمی دونم! هرشب هی نورش کمتر می شد تا اینکه چند شب پیش دیگه اصلا روشن نشد باید زودتر بهم می گفتی با لبخند گفت: از بس نور اتاق کم بود که چشام رینگ می زدند با حالتی خاص به او خیره شد و آرام گفت حیف این چشم ها نیست که اذیت بشن از این حرفش دلش غنج رفت. چقدر آیا صیغه موقت حلال است خوب و دوست داشتنی شده بود. قلبش پر از عشق به این مرد بهاری بود صیغه حلال موقت در حالی که روی لبه تختش می نشست یکی از کتاب هایش را برداشت وپرسید: فردا میان ترم داری؟
آره اصول زلزله این کتاب چه ربطی به زلزله داره ؟
صیغه حلال موقت کتاب در دستش را بست
با فاصله کنارش نشست وگفت: این برای پایان نامه مونه تنها روش کار می کنی نه نازنین و امید مرادی هم هستند صیغه حلال موقت کتاب در دستش را بست و گفت: امید مرادی! اون دیگه چرا؟
اوهم همین موضوع را ارائه داده بود که استاد شریفی ازش خواسته با هم روش کار کنیم عصبی از جا برخاست ودر حالی که کتاب را روی تخت پرت می کرد گفت: استاد شریفی بگه، شما نباید قبول می کردید خودت می دونی که درست نیست دو نفر یک موضوع پایان نامه رو ارائه بدن تو می تونی موضوع دیگه ای رو برای پایان نامه ات انتخاب کنی اما من کلی در مورد این موضوع تحقیق کردم پس به مرادی بگو که نباید تو تیم شما باشه چرا ما به اون احتیاج داریم، کارای ماکت سازیمون کلی وقت می گیره که می خوایم اون روش کار کنه هر کاری که قراره مرادی انجام بده رو من انجام میدم
اما به شرطی که اون تو تیمتون نباشه این خود خواهی تو رو می رسونه، این یه کار گروهیه من همه رو انجام می دم هم تحقیق و هم ماکت سازی و پوزخندی غلیظی گفت: با خیلی مسخره است، استادی که داره خودش راه تقلب و به شاگردش یاد می ده، واقعا که نوبره من فقط می خوام کمکت کنم ولی من به کمک تو احتیاجی ندارم، این جزء درس های منه و خودم باید حاضرش کنم کلافه دستی میان موهایش کشید و گفت: پس حالا که اینجور شد خودم بهش میگم که ... دستپاچه وبی اراده گفت: