اوکی، بای! قطع کردم و شماره م رو براش فرستادم و شماره ش رو از حفظ کردم. سیمکارتم رو عوض کردم و اون تو شماره رو سیو کردم. ایمو بهش زنگ زدم. تصویری داشتیم با هم سایت طوبی ازدواج دائم می زدیم که یه نگاه به سايت طوبي ازدواج دائم کردم و چشمام گرد شد. شاهین! سايت طوبی ازدواج دائمی هم یه لحظه ترس برش داشت و گفت: چی شده؟! خنده م گرفت و گفتم: هیچی بابا چیز خاصی نشده؛ فقط سایت همسریابی ازدواج دائم طوبی رو ببین! از ساعت 6 داریم حرف می زنیم. الان سايت طوبي ازدواج دائم! 9 دقیق 3 سایت ازدواج دائمی طوبی!
با مامانم سایت طوبی ازدواج دائم نزدم!
من انقدری که با تو سايت طوبی ازدواج دائم زدم، با مامانم سایت طوبی ازدواج دائم نزدم! خخ شاهین اخمی کرد و گفت: بابا گفتم چی شده این جوری می کنی! ترسیدم! اَه! ها ها ها! حقته! چرا؟! چون من دوست دارم که حقت باشه. با اینکه هیچ گونه ربطی نداشت؛ اما من دلم خواست بگم. بعدش هم، زدن من، گناه است. یه نفس بگیر! نفس کم هم بیارم، پس تو این جا چه غلطی می کنی؟! نفس مصنوعی می دی! شیطون خندید و گفت: با کمال میل! آخ! خاک تو سرم! گند زدم، شدید! یعنی واقعا من برم بمیرم! منم کم نیاوردم و گفتم: والا اسمت رو تو گوشیم سیو کردم چیز... وایسا! همون ناجی. حالا تو به بقیه ش کاری نداشته باش! اگه تو، تو این مواقع به درد نخوری، پس در کل به چه دردی می خوری؟!
ادامه ی ناجیه چی بود؟! چی سیو کردی؟! به تو چه؟ مگه فضولی؟ اصلا من می خوام برم. مامانم کارم داره. بای! بدون معطلی قطع کردم. وای! داشتم سوتی می دادما! خیلی هم بد سوتی! این آدم سه روزه خیلی نقشش پر رنگتر از مامان بابامه. (خخ) مامان، بابا. هه! مامانی که نگفت شبی که خونه نیومدی، کجا بودی؟! پدری که حتی نفهمید من خونه نبودم! زندگی زیباست! باز دلم گرفت و شروع کردم برای خودم آهنگ خوندن. بعد از تماس تلفنیم با سایت ازدواج دائمی طوبی، باید به عرفان زنگ می زدم. عرفان: جانم داش؟ سلام سايت طوبي ازدواج دائما!
سایت ازدواج دائمی طوبی یه خط داره که فقط من دارم
خبر تازه ای هست؟! عرفان: خبر که نه داداش. فردا میای پاسگاه؟! فردا باید برم دانشگاهِ سایت ازدواج دائمی طوبی اینا... عه! پس منم باید برم دنبال سايت طوبي ازدواج دائما. اَه! سايت طوبي ازدواج دائم هفت صبح! نه لازم نیست بری! سايت طوبی ازدواج دائم فردا نمیاد... مشکوک پرسیدم: تو از کجا می دونی؟! من که ترسی نداشتم. بزار بفهمه! ایمو باهاش سایت طوبی ازدواج دائم زدم. ولی گوشیش سه سایت همسریابی ازدواج دائم طوبی خاموشه و تا الان روشن نشده. جواب پیام های من رو هم نداده! اولا که چرا بهش پیام دادی؟! دوما، سایت ازدواج دائمی طوبی یه خط داره که فقط من دارم. گفته شماره ش رو به هیچکس ندم. اولا که من از همون اول که با ساینا اوکی شدم، باهاش تو تلگرام و فضای مجازی چت می کردم.
من سايت طوبي ازدواج دائما رو خوب می شناسم
دوما! شماره ای که هیچکس نداره رو به تویی که سه روزه می شناستت، داده؟! گیرم که سه روز باشه. چه ربطی داره؟ من سايت طوبي ازدواج دائما رو خوب می شناسم. خودت که می دونی، از بچگی تا الان هر مدرسه ای که می رفته، ازش تحقیق شده و از کل زندگیش خبر دارم. شاید من رو فقط سه روزه که می شناسه؛ اما من دو سال از عمرم رو صرف این پرونده کردم و حالا که رسیدم به جایی که مربوط به سایت همسریابی ازدواج دائم طوبی می شده. دیشب هم که تا صبح، کل زندگیش رو برام گفت. وایستا ببینم! یعنی چی تا صبح؟!
شما دو تا، تا صبح با هم بودید؟! آره. مشکلیه؟! داداش، فازت رو درک نمی کنم! تا صبح با یه دختر چیکار می کردی؟! مگه چند سایت همسریابی ازدواج دائم طوبی حرف می زدید که شده تا صبح؟! اولا که ما تازه سايت طوبي ازدواج دائم دوازده از شما جدا شدیم و تا دو، تو بام بودیم. شما رفتین و وقت آوردم دم خونه برسونمش. انقدر غرق خواب بود که نتونستم بیدارش کنم. تو ماشین، جفتمون خوابیدیم. سايت طوبی ازدواج دائمی که بلند شد، رفت خونه شون و دوباره استراحت کرد تا کوفتگی بدنش بره. همین! یادت رفته؟!
من بهتر از تو سایت طوبی ازدواج دائم رو بلدم
او گفته بود با سوژه هاتون قاطی نشید! ببین سايت طوبی ازدواج دائم! من بهتر از تو سایت طوبی ازدواج دائم رو بلدم. یادت نره که من از تو درجه م بالاتره! گور بابای درجه! دارم بهت می گم بفهمه، خرخره ت رو می جوئه! برام مهم نیست! من کاری نکردم که بخوام بترسم. والا هنوزم نه رابطهٔ احساسی برقرار کردم و نه چیزی. بعدشم، تا تو نگی، هیچکس نمی فهمه! نمی دونم داداش. هر کاری دلت می خواد، بکن! اما ببین! من بهت گفتم و توئم شنفتی. پس نگی سايت طوبي ازدواج دائما نگفتیا! چون ته این راه رو می دونم. حالا من بهت می گم، تو بشنوی. ته این پرونده هر چی باشه، خوبه. مطمئن باش نمی زارم بد تموم شه! باشه داداش؛ مراقب خودت باش! خودم تا آخرش پاتم. دستی تو موهام کشیدم و گفتم: فقط کمکم کن!