سایت همسریابی موقت هلو


سایت.هلو چگونه سایتی است ؟

اون همیشه میگه من فقط یه مهمون چند ماهه ام که هیچ وقت نباید به سایت.هلو توی زندگیم عادت کنم، خوب وقتی این همه سریع و بی پرده بهم میگه هیچ علاقه ای بهم نداره

سایت.هلو چگونه سایتی است ؟ - هلو


سایت هلو

 

اون همیشه میگه من فقط یه مهمون چند ماهه ام که هیچ وقت نباید به سایت.هلو توی زندگیم عادت کنم، خوب وقتی این همه سریع و بی پرده بهم میگه هیچ علاقه ای بهم نداره چه جوری بهش بگم دارم زیرجبر این احساس نابود می شم سایت هلو ازدواج حرصی گفت: آخ که چقدر دلم می خواد این بشر خود شیفته رو یه گوشمالی حسابی بدم بغض الود گفت: اون امشب رفته خواستگاری، حتی نذاشت از هم جدا بشیم و بعد برا ازدواج اقدام کنه، سایت هلو ازدواج موقت با چشمانی گشاد شده گفت: جدی میگی

سایت هلو ازدواج موقت با چشمانی گشاد شده

گریه امانش نداد و در حالی که سرش ر ابه حالت تائید چندبار تکان می داد با گریه گفت: می بینی چقدر بدبختم سایت هلو ازدواج موقت!

سایت هلو ازدواج موقت او را در آغوش گرفت وگفت: الهی من قربون اون دل پاکت برم، که چه زجری می کشی کنار این خودشیفته عوضی! اخه کی باور می کنه که توی دل سایه خوشگل ما چه می گذره گریه سایه شدت یافت و به سختی گریست سایت هلو موقت در حالی که موهایش را نوازش می کرد گفت: اون تاوان این همه خود خواهیش و حتما یه روزی میده نه سایت هلو موقت!

اون که مقصر نیست، مقصر خودمم که با اینکه می دونستم او یکی دیگه رو دوست داره بازم راضی به ازدواج شدم خوب تا دیر نشده ازش جدا بشو

نذار بیشتر از این اذیت بشی سرشو از لای آغوش سایت هلو موقت بیرون آورد وگفت: نمی تونم سایت هلوبان ، اگه بعد از دو ماه بخوام طلاق بگیرم دیگه نمی تونم توی خانواده سر بلند کنم اینجوری هم که نمیشه زندگی کرد، تا سر موعدتون داغون می شی.چیکار کنم، این راهیه که خودم انتخاب کردم ومجبورم تحملش کنم سعی کن کمتر ببینیش، اصلا تا می تونی توی اون سایت هلوبان نمون به هر بهانه ای بزن بیرون همین تصمیم و گرفتم، من اینجاست، اگه اون بفهمه عاشقشم با نیش کنایه اش دیگه زندگی برام نمی زاره، پس بهتره هیچ وقت ندونه که چه احساسی بهش دارم فردا باهاش کلاس داری ؟

آره، باید موضوع تحقیقم و هم ارائه بدم کاش این ترم لعنتی زودتر تمام می شد، ترم دیگه اگه خودتم بخوای به !

سایت هلو صیغه می خواست برود

دیگه بهت اجازه نمی دم خریت کنی و باهاش کلاس بگیری مگه مرض دارم دوباره باهاش کلاس بگیرم، ولی فن بیانش خیلی عالیه، موقع تدریس کل بچه ها جذب کلاس میشن بیان بخوره تو سرش، وقتی شعور نداره بیان به چه دردش می خوره، بوزینه روانپریش از اینکه سایت هلو با حرص بوزینه قلمدادش می کرد قلبش فشرده شد.پس با ناراحتی گفت: سایت هلو گفتم که اون مقصر نیست، اون روز اول همه چیزو صادقانه بهم گفت، خود احمقم بودم که قبول کردم وارد این بازی مسخره بشم دراحمقی خودت که شک ندارم ولی اون هم نباید اینقدر بی شعور باشه که با وجود تو بره خواستگاری یکی دیگه شاید می ترسه طرف وبدن کس دیگه این روزهای سخت را پشت سر گذاشته بود وکاملا سایه را درک می کرد. با غصه گفت: آخ سایه تو رو ، خودت و با این فکرای پوچ این همه آزار نده نمی دونم سایت هلو، از ظهر تا حالا اون با این دختره همش جلو چشممن ولشون کن بذار هر غلطی می خوان بکنن، یه روز می فهمه که اشتباه کرده دارم سعی می کنم سایت هلو صیغه با استرس و من من گفت: سایه یه چیز بهت بگم قول میدی دعوام نکنی با تعجب نگاهش کرد وپرسید: مگه چه گندی زدی که می ترسی دعوات کنم ؟ زیرچشمی نگاهی به سایه انداخت ومات ومبهوت نگاهش می کرد آب دهانش را قورت داد وبا هیجان گفت: من. من همه چیو به سایت هلو گفتم چشمانش از وحشت درشت و گرد شدند، با صدایی جیغ مانند نالید تو چیکار کردی ؟

لرزان وآشفته سریع گفت: آخه اینقدر سوال پیچم کرد که مجبور شدم همه چیز رو بهش بگم روبرویش ایستاد ودر عمق چشمانش خیره شد و عصبی گفت: چرا اینکارو کردی، پس غرور من چی میشه! ناراحت وآشفته گفت: سایه مجبور شدم، داشت زیر فشار غصه از دست می رفت نفسش رو با حرص بیرون داد وروی لبه تخت نشست وآهسته پرسید حالا اون چی گفت ؟ هیچی فقط گفت، سایه مستحق این ازدواج اجباری نبود ناهید وارد اتاق شد وگفت: دخترا بیاید شام آماده است از جابرخاست ودست سایت هلو صیغه را گرفت و طوری که مادرش نشنود گفت: بیا بریم شام بخوریم، کاریه که شده، دیگه هیچ کاری از دست من وتو بر نمی یاد آخر شب که سایت هلو صیغه می خواست برود از سایت هلو صیغه یابی قول گرفت که حتما با سایت.هلو در مورد سروش صحبت کند صبح وقتی از در حیاط خارج شد اتومبیل سایت.هلو را منتظر خودش دید.سایت هلو صیغه سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد وبا چشمکی گفت: زود باش که کلی دیرم شده در حالی که به طرفشان می رفت نگاهی به ساعتش انداخت هنوز خیلی تا ساعت کلاس باقی مانده بود با لبخند به هردو سلام کرد ودر حالی که درب عقب را می گشود گفت: سایت هلو ازدواج تو چرا دوباره مزاحم سایت.

هلو شدی خودمون با تاکسی می رفتیم دیگه سایت.هلو در آینه نگاهی به او انداخت وبا لبخندی گفت: اختیار دارید چه مزاحمتی، من چند روز مرخصی دارم وحوصله تو سایت هلوبان موندنم ندارم، خوشحال میشم راننده خصوصی دو خانم خوشگل باشم.

ولی بهتره از این چند روزه استفاده بهینه کنید چون دیگه از این فرصت ها نصیبتون نمیشه قصد یه مسافرت چندروزه دارم ولی تا نرفتم در خدمت شما دو تا هستم سایت هلو ازدواج به عقب برگشت ودر گوش سایت هلو صیغه یابی زمزمه کرد

مطالب مشابه


آخرین مطالب