همانطور که داشتم از اتاق بیرون می رفتم، گفتم: _بدونه دخترت به این جا برنمی گردم. صدا نیشخندش را شنیدم: _امیدوارم... گروه تلگرامی طلاق گرفته ها روی تخت نشسته بودم و به تاریکی محض خیره شده بودم. موهایم را به سمت عقب هدایت کردم. با صدای تلفن از روی تخت برخاستم و به سرعت تلفن را پاسخ دادم: _چی شد؟ چی گفت؟ _علیک سلام! _لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها اذیتم نکن! دارم از نگرانی می میرم. _قرار شد من بارانا رو نجات بدم. _خب دیگه چی گفت؟ لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها خندید: _قرار شد اگر بدونه بارانا برگردم، من رو بکشه!
برای یک لحظه نفسم، بند آمد: _اصلا شوخی قشنگی نبود! لینک گروه تلگرام طلاق گرفته ها پاسخی به آن حرفم نداد: _من دارم دوتا موبایلم رو خاموش می کنم. اگر جواب ندادم نگران نشو! _گروه تلگرام طلاق گرفته هام اون حرفت که... گروه تلگرام طلاق گرفته هام سخنم را قطع کرد: _منم دوست دارم، خداحافظ! قبل از آن که فرصتی بدهد، گوشی را قطع کرد. دوباره تماس گرفتم ولی باهمان صدای لعنتی و کلمات تکراری مواجه شدم. موبایلش را خاموش کرده بود! دلهره تمام جانم را در بر گرفت... از روی کاناپه بلند شد، به هر توانی بود روی پای باند پیچی شده ام ایستادم و لباس هایم را پوشیدم. آژانسی گرفتم و به سمت شرکت راه افتادم. می خواستم بدانم حرف گروه تلگرام طلاق گرفته هام واقعیت دارد؟ اگر واقعیت داشته باشد، اگر نتواند بارانا را نجات دهد، چه می شود!
ببخشید گروه طلاق گرفته های تلگرام!
وای، وای گروه طلاق گرفته های تلگرام باز چه کردی؟ دیوانه وار قلبم به حرکت در آمد... نگهبان با دیدن من، نفس کلافه ای کشید و در را باز کرد. دستگیره در را فشردم و وارد شدم. _چ... چرا بچه ها نیومدن؟ گروه تلگرام طلاق گرفته ها دست زیر چانه اش گذاشت و با لحن گزنده ای گفت: _این قدر نگران بارانایی؟ روی کاناپه نشستم، باید می شدم همان گروه طلاق گرفته های تلگرامی قدیمی... _مگه من مقصر دزدیده شدن دخترتم؟ گروه تلگرام طلاق گرفته ها نگاهش را روی صورتم چرخاند: _ساکت شو! حوصله ندارم. از روی کاناپه برخاستم تا از اتاق خارج شوم: _هنوز هم همون قدر بیشعوری! خواستم بروم که دستم کشیده شد، نگاهم روی گروه تلگرام طلاق گرفته ها لغزید: _ببخشید گروه طلاق گرفته های تلگرام!
خواهش می کنم بمون... دستم را از دستش بیرون کشیدم، نمی توانستم بروم. به اتاق برگشتم، در اتاق باز شد و آراد وارد شد. به من نگاه کرد و یکی از ابروهایش را بالا برد. گروه تلگرام طلاق گرفته ها از روی صندلی بلند شد: _من می رم هوا بخورم. گروه تلگرامی طلاق گرفته ها از اتاق خارج شد، تا دور شدن گروه تلگرامی طلاق گرفته ها صبر کردم و با صدای زمزمه واری گفتم: _کارن اومد اینجا؟ _اومد... _چی شد؟ آراد کنار من، روی کاناپه جای گرفت: _نامزدت دله شیر داره... _چرا؟ _با گروه تلگرامی طلاق گرفته ها یه قول و قرارهایی گذاشت. دستانم شروع به لرزیدن کرد.